- بسامی بغدادی (بَسْ سا)
بغدادی ابوالحسن علی بن محمد بن منصور بن نصر بن بسام بسامی. شاعر بغدادی بود و در زمان مقتدر عباسی میزیست. محمد بن یحیی صولی از وی روایت کرد و بسال 302 ه. ق. درگذشت. (از تاج العروس). مؤلف ریحانهالادب آرد: ابوالحسن علی بن محمد بن نصر بن منصور بن بسام بغدادی که به ابن بسام نیز معروف است از اعیان شعرای عرب و محاسن ظرفای ایشان و به هجوگویی مشهور بود و کسی از امیر و وزیر و صغیر و کبیر و برنا وپیر از آسیب زبان وی ایمن نبود بلکه پدر و خانوادۀخود را نیز هجو گفتی چنانکه در هجو پدر خود گفته:
هبک عمرت عمر عشرین نسرا
اء تری اننی اموت و تبقی
فلاًن عشت بعد موتک یوما
لاشقن جیب مالک شقا.
و ابن خلکان گوید: متوکل عباسی از کثرت عداوتی که درباره حضرت علی و حسین (ع) داشته، در سال 236 هجری قمری قبر حضرت حسین (ع) را با اصول و ابنیه اش منهدم ساخته و مردم را از زیارت آن مرقد مانع گشت و به شخم کردن و آب بستن به آن فرمان داد پس بسامی اشعاری در این موضوع انشا کرد که از آن جمله است:
تاللّه ان کانت امیه قد اتت
قتل ابن بنت نبیها مظلوما
فلقد اتاه بنوابیه بمثله
هذا لعمرک قبره مهدوما.
باری بسامی در ماه صفر 302 یا 303 هجری قمریدرگذشت. (از ریحانه الادب ج 1). سمعانی آرد: بسامی چارپایی به امانت از بعضی همسایگان خویش خواست وی امتناع ورزید آنگاه بدو نوشت:
بخلت عنا بادهم عجف
لست ترانی ماعشت اطلبه
فلاتقل صنه فما خلق ال
له مصوناً و انت ترکبه.
وی در ماه صفر 302 هجری قمری درگذشت. و رجوع به ابن بسام و ابوالحسن علی بن محمد بن نصر در همین لغت نامه و بسامی در انساب سمعانی شود. و ابوریحان در الجماهر داستان بسامی را با عبیدالله بن سلیمان بن وهب وزیر معتضد نقل کرده و گوید بسامی هنگام درگذشت یکی از دو فرزند عبیدالله این ابیات را سرود:
قل لابی القاسم المرجی
قابلک الدهر بالعجائب
مات لک ابن و کان زینا
و عاش ذوالنقص و المعائب
حیاه هذا کموت هذا
فلست تخلو من المصائب.
و چون ابیات به عبیدالله رسید ویرا بخواند و گفت: ای علی چه ابیاتی سروده ای ؟ بسامی از زیان رساندن وی بهراسید و به ارتجال گفت این ابیات را سرودم:
قل لابی القاسم المرجی
لن یدفع الموت کف غالب
لئن تولی بما تولی
و فقده اعظم المصائب
لقد تخطت لک المنایا
عن حامل عنک للنوائب.
(از الجماهر بیرونی ص 59).
و رجوع به ص 60 و 61 همان کتاب شود
هبک عمرت عمر عشرین نسرا
اء تری اننی اموت و تبقی
فلاًن عشت بعد موتک یوما
لاشقن جیب مالک شقا.
و ابن خلکان گوید: متوکل عباسی از کثرت عداوتی که درباره حضرت علی و حسین (ع) داشته، در سال 236 هجری قمری قبر حضرت حسین (ع) را با اصول و ابنیه اش منهدم ساخته و مردم را از زیارت آن مرقد مانع گشت و به شخم کردن و آب بستن به آن فرمان داد پس بسامی اشعاری در این موضوع انشا کرد که از آن جمله است:
تاللّه ان کانت امیه قد اتت
قتل ابن بنت نبیها مظلوما
فلقد اتاه بنوابیه بمثله
هذا لعمرک قبره مهدوما.
باری بسامی در ماه صفر 302 یا 303 هجری قمریدرگذشت. (از ریحانه الادب ج 1). سمعانی آرد: بسامی چارپایی به امانت از بعضی همسایگان خویش خواست وی امتناع ورزید آنگاه بدو نوشت:
بخلت عنا بادهم عجف
لست ترانی ماعشت اطلبه
فلاتقل صنه فما خلق ال
له مصوناً و انت ترکبه.
وی در ماه صفر 302 هجری قمری درگذشت. و رجوع به ابن بسام و ابوالحسن علی بن محمد بن نصر در همین لغت نامه و بسامی در انساب سمعانی شود. و ابوریحان در الجماهر داستان بسامی را با عبیدالله بن سلیمان بن وهب وزیر معتضد نقل کرده و گوید بسامی هنگام درگذشت یکی از دو فرزند عبیدالله این ابیات را سرود:
قل لابی القاسم المرجی
قابلک الدهر بالعجائب
مات لک ابن و کان زینا
و عاش ذوالنقص و المعائب
حیاه هذا کموت هذا
فلست تخلو من المصائب.
و چون ابیات به عبیدالله رسید ویرا بخواند و گفت: ای علی چه ابیاتی سروده ای ؟ بسامی از زیان رساندن وی بهراسید و به ارتجال گفت این ابیات را سرودم:
قل لابی القاسم المرجی
لن یدفع الموت کف غالب
لئن تولی بما تولی
و فقده اعظم المصائب
لقد تخطت لک المنایا
عن حامل عنک للنوائب.
(از الجماهر بیرونی ص 59).
و رجوع به ص 60 و 61 همان کتاب شود
